چگونه زندگی هدفمند داشته باشیم ؟
در مقاله چگونه زندگی هدفمند داشته باشیم از سایت www.abbasiali.com در مورد اینکه یکی از ستون های عزت نفس داشتن زندگی آگاهانه است ، صحبت خواهیم کرد. یکی از ابتدایی ترین فایده های داشتن زندگی هدفمند بالا رفتن عزت نفس است. اول از همه راجع به فواید یادگیری زندگی هدفمند صحبت می کنم که ببینید هدفگذاری چه تاثیر عجیبی در زندگی ما دارد.
هر تغییری نیاز به زحمت و وقت گذاشتن دارد، با آگاه بودن از فایده های زندگی هدفمند احتمالا عبور از تغییرات راحت تر خواهد بود.
زندگی هدفمند یعنی چی؟
چگونه زندگی هدفمند داشته باشیم ؟ وقتی ما از آگاهی حرف می زنیم یعنی اینکه به واقعیت ها و به آنچه وجود دارد در لحظه توجه کنیم.منظور از توجه در لحظه چیست؟ منظور این است که من به عنوان یک انسانی که ارزشمند هستم ، به دنبال زندگی بهتر و رشد هستم بیام واقعیت ها و نشانه های اطرافم را به صورت آگاه نه به صورت ناخودآگاه ببینم و شناسایی کنم.
از همه مهمتر آنها را بررسی کنم. امر بررسی کردن بیشتر از بقیه مراحل حائز اهمیت است. پس قرار ما شد بر اینکه از الان به بعد هر زمان که کلمه زندگی آگاهانه رو دیدیم به این توجه کنیم که هر آنچه که روی اعمال من ، افکار من ، ارزشها و اهداف من تاثیرگذار هست را در نظر داشته باشم . پیدا کنم ، ببینم و بررسی کنم.
فایده های زندگی هدفمند
برای جواب دادن به سوال چگونه زندگی هدفمند داشته باشیم، لازمه که خوبی های این هدفمند بودن را بشناسیم.
داشتن ذهن پویا
فردی که زندگی آگاهانه دارد از این به بعد یک ذهن پویا خواهد داشت . اگر ما برای زندگی آگاهانه سطح در نظر بگیریم ، هرچه این سطح بالاتر باشد میزان پویایی من هم بالاتر میرود. از حالت انفعالی بودن و اینکه فکر کنیم ما اثری روی زندگی خود و دنیا نداریم کاملا از بین خواهد رفت . این حس که من یک فرد دارای اختیار ، دارای توانمندی و اثر در زندگی هستم را تجربه خواهیم کرد .
هوش و ذکاوت
هوش و فراستی که به فرد کمک می کند مسائل ، خوبی و بدی ، شادی و غم را از زوایای دیگری بهش نگاه کند.به طور خلاصه بخوام بگم فرد را از حالت تک بعدی بودن خارج می کند. توانایی بررسی تمام اتفاقات از جنبه های مختلف بسیار دارای اهمیت است.
زندگی در زمان حال
وقتی که ما زندگی آگاهانه را یاد بگیریم کمکمون می کند که به صورت نرمال در زمان حال زندگی کنیم. منظور از به صورت نرمال در حال زندگی کردن اینکه نباید فراموش کنم آنچه که درس گرفتم از گذشته و نباید فراموش کنم کاری که الان انجام میدم چه عواقبی در آینده خواهد داشت.
توجه به واقعیت
فردی که زندگی آگاهانه را انتخاب کرده یاد گرفته است که به واقعیت ها توجه کند. واقعیت هیچ ارتباطی با افکار و عقاید ما ندارد. واقعیت چیزی است که اتفاق می افتد و عقاید و باورهای ما تنها واکنش ما نسبت به واقعیت را متفاوت می کند.شخصیت فردی که دارای زندگی هدفمند است انقدر مستحکم و قوی شده است که در پس دروغ ها پنهان نمی شود.توانایی دیدن واقعیت ها را به دور از هر حاشیه ها دارند.صحیح دیدن را یاد گرفته است.
کنترل کردن زندگی
شاید افرادی را دیده باشید که در برج مراقبت فرودگاه مسئول فرود هواپیماها هستند . این شغل جزء شغل های پر استرس محسوب می شود.حالا فکر کنید شما در حال پرواز هستید و اصلا هیچکس نیست که در فرود هواپیما به شما کمک کند! زندگی بدون آگاهی هم همین است. شما با داشتن کنترل و آگاه بودن از زندگی خود می توانید یک برج مراقبت عالی داشته باشید. هرچقدر من زندگی آگاهانه و پیرامون آن را یاد بگیریم با هرچیزی که مربوط به فردیت من است را با استرس کمتر و خطای کمتر کنترل کنم. چون فرد موقعیت ها را درست تشخیص میدهد و با توجه به خواسته ها و اهدافش آنها را انتخاب می کند.
قدرتمند شدن
فردی که این نوع از زندگی را انتخاب کرده است خواه و ناخواه قدرتمند تر می شود. هرچقدر که این بازوهای روانی قوی تر می شوند شخصیت فرد هم ناخواسته محکم تر و قوی تر می شود. در نتیجه دقت فرد بالاتر میرود و در خطاها کمترین میزان خطا را خواهند داشت.کم شدن خطاها به این معنی نیست که احتمال خطا در انجام کارها و تصمیم گیری ها به صفر برسد اما این اتفاق می تواند در حداقل ترین حالت ممکن باشد.
پذیرش تغییر
شخصی که زندگی هدفمند را انتخاب کرده است قابلیت پذیرش بالاتری نسبت به تغییرات دارد. واکنش های عاقلانه و درست تری دارد. در ایجاد تغییرات عجول نیست و روند آرام ایجاد تغییرها را می پذیرد.زندگی همیشه شرایط یکسانی ندارد و ممکن است که حتی فردا هم متفاوت با امروز باشد به همین دلیل باید پذیرش ما درتغییرات بالا باشد . فردی که هدفمند است می تواند از دل تغییرات فرصت ها را به دست آورد.
دوربین نگاه کردن
خودمان را یک دوربین تصور کنیم و در کنار این دوربین یک برج 100 طبقه هم در محله ای که اکثر خانه ها دو طبقه هست در نظر بگیریم .شما اگر بخواهید یک نمای باز از فضای شهر ببینید در طبقه اول برج این امکان وجود داره؟ مسلما نه ،چون از بقیه خانه ها نمی توانیم نمای خوبی داشته باشیم.اگر بریم طبقه 10 این برج چطور ؟ آیا بهترین نما از شهر است ؟ امکان بهتر شدن نیست؟ بریم طبقه 40 الان چطوره؟ علاوه بر همه خونه ها ممکن است فضاهای اطراف را هم کامل ببینیم. بیاین بریم طبقه 100 . ببینید که چقدر دیدها متفاوت است.
الان متوجه دید دوربینی شدید؟ در طبقه اول جزئیاتی به نظر می امد که در طبقه 100 وجود نداشت.مثلا دوستی در حق ما کار نادرستی را انجام داده ،اگر بخواهیم به این موضوع فکر کنیم و زوم کنیم روی این قضیه به تمام جنبه های زندگی خودمان آسیب زدیم . حالا بیایید دورتر و به این قضیه نگاه کنید ایا باز هم این موضوع برای شما به همان میزان اهمیت دارد؟ هر چه که ما دورتر باشیم و بزرگتر قضایا را ببینیم احتمال آسیب خوردنمان نیز کمتر می شود.
در همین مورد یک داستان دیگر نیز است که می گوید: فرض کنید خانه شما طبقه اول یک اپارتمان است، همسایه هایی دارید که شمارا اذیت می کنند و به پنجره شما سنگ می زنند. طبیعی است که از این فاصله شیشه های شما ترک بردارند یا حتی بشکنند.اما اگر شما نقل مکان کنید و به طبقه پنجم روید چی؟ باز هم امکان این وجود دارد که همسایگان با زدن سنگ شمار را اذیت کنند؟ باز هم ممکن است که شیشه های شما را بشکنند؟ قطعا نه.
هر چقدر شما از انسان های منفی و بی هدف دوری کنید کمتر آسیب میبینید اما گاهی ممکن است این افراد آسیب زننده از خانواده های ما باشند، در این شرایط بهترین کار این است که به طبقه بالاتر نقل مکان کنید.وقتی سطح خودتان را بالاتر از آن ها ببرید و به سنگ زنی های آن ها بی اهمیت باشید کم کم میبینید که آن ها هم از سنگ پرتابی به شما خسته شدند و دیگر این کار را نمی کنند.
خلاصه هرچه پر بارتر افتاده تر فقط یک مثال و ضرب المثل قدیمی نیست! دقیقا اصل داستان نیز همین است شما هر چقدر پرتر و سنگین تر باشید کمتر به اطرافیان و یاوه گویی ها اهمیت می دهید به مرحله ای می رسدی که اصلا صحبت های بی اساس و بی پایه آن ها را نمی شنوید.
اگر زندگی هدفمند نداشته باشیم…
همین اول کار جمله آخر را به شما می گویم: اگر هدف نداشته باشید باید برای هدف دیگران تلاش کنید.
کسانی که زندگی هدفمند ندارند علاوه بر تمام مشکلاتی که در ادامه به آن ها می پردازم باید تمام انرژی و توان خودشان را در جهت کمک به دیگران برای رسیدن به هدف هایشان صرف کنند، باید زمان، انرژی ، توانایی و بسیاری از منابع وجودی خودشان را صرف اینکه دیگری به هدفی برسد هزینه کنند.انسان های بی هدف چنین زندگی دارند:
بی انگیزه بودن
وقتی شما نمی دانید به چه دلیل باید فردا صبح از خواب بیدار شوید، وقتی قرار نیست تلاش های روزان هشما در نهایت به هدفی برسد،وقتی نمی دانید چرا باید برنامه ریزی کنید نباید توقع انگیزه داشتن هم داشته باشید.کسی که صبح خودش را بدون داشتن هدف و برنامه ای شروع می کند تا شب وضعیت بهتری پیدا نخواهد کرد و این چرخه هر روز اتفاق میفتد. فرد بدون اینکه دلیل زندگی اش را بداند باید انرژی و توان خودش را بالاخره در جایی هزینه کند و اونجا جایی نیست جز هدف دیگران.
درباره مدیریت
من علی عباسی، یکی از مهمترین اهدافم اینکه استعداد و مسیر منحصر به فرد نوجوانان را با استفاده از علم نوین کشف کنم و تا جای ممکن اجازه ندهم نوجوانان بدون آگاهی و آموزشهای اصولی زندگیشان را با آزمون خطا تجربه کنند. اگر افتخار داشته باشم که با شما همکاری کنم قرار است هر روز شجاعانه به سمت خواستههامون قدم برداریم و کنار هم هوشمندانه درس بخوانیم و زندگی کنیم .
نوشته های بیشتر از مدیریت