مدیریت زمان
مدیریت زمان رو با یه تعریف ساده شروع میکنیم و به بررسی معقوله مدیریت زمان در سایت www.abbasiali.com میپردازیم. مدیریت زمان در واقع پروسه سپری کردن زمان روی یک سری فعالیت های مشخص است . با این هدف که کارایی خودمون رو ببریم بالاتر . مدیریت زمان به این معنی نیست که زمان رو تو دستامون بگیریم ؛ بلکه منظورمون کنترل و مدیریت کردن کارهامون است .
به طور کلی یعنی چقدر وقت اختصاص بدیم به انجام دادن یکسری از فعالیت ها . برای همه ما پیش اومده که دلمون خواسته کاش چند ساعت یا چند روز زمان بیشتری برای انجام دادن کارامون داشته باشیم . اما واقعیت اینکه ما هر روز فقط 24 ساعت وقت داریم و بقیش برمیگرده به توانایی ما برای اداره این زمان .خب حالا اداره کردنش چیه ؟ همون مهارت مدیریت زمان که باعث میشه از زمانمون درست استفاده کنیم .
زمان جز منابع باارزشه درست مثل پول که ما ارزشش رو خیلی بیشتر درک میکنیم . پس باید از زمان هم مثل پول خیلی زیرکانه و مدیریت شده استفاده کرد.کسانی که مهارت مدیریت زمان رو دارند خیلی کمتر دچار استرس میشن و کارهای بیشتری میتونن انجام بدن . انرژی بیشتری برای انجام دادن کارها دارند. تقریبا هرکاری که بخوان انجام بدن به راحتی راجبش فکر میکنن و اونو دور از دسترس نمیبینن .
دقت کردید برای انجام کاری اگر 5 ماه وقت داشته باشید دقیقا 5 ماه طول میکشه که انجامش بدید؟ اگر 2 هفته وقت داشته باشید 2 هفته ای انجامش میدید . و بهترین مثال که برای همه مون پیش اومده شب امتحان ! در عرض یک شب کل کتاب رو میخوندیم . در واقع ما برای هرچیزی همون قدر وقت میزاریم که براش ، وقت در نظر گرفتیم . اگر ما بتونیم کارامونو کنترل کنیم به جای اینکه ما دربند زمان باشیم زمان در اختیار ما قرار میگیره .
احترام به زمان
حتما پیش خودتون میگید زمان که آدم نیست ، چیجوری میخوای بهش احترام بزاری ؟ اما اگر ما آدمی هستیم که همیشه دیر میکنیم . به خودمون و به دیگران این پیام رو میرسونیم که ما برای این منبع باارزش که اسمش زمان هست ؛ هیچ احترامی قائل نیستیم . من باور دارم اگر ما چیزی رو عمیقا بخوایم حتما بهش میرسیم . اگر میخوایم مدیریت زمان خوبی داشته باشیم وقتی هیچ تلاشی نمی کنیم و به زمان احترام نمیزاریم قاعدتا باید مسیر سختی رو طی کنیم .
یه لحظه به زمان تو زندگیتون مثل یه شخص مهم نگاه کنید . اگر با اون آدم اینجوری رفتار کنید ، براش ارزش قائل نباشید اون آدم چه حالی خواهد داشت ؟ مثلا اگه همیشه دیر میکنید سعی کنید ارتباطتون رو با زمان خوب کنید و براش تلاش کنید ؛آلارم بزارید ، به دیگران بسپارید به شما یاداوری کنن ؛ خلاصه هرکاری کنید تا زمان از دست شما در نره و قهر کنه. چون زمان قابل لمس نیست رابطه ما باهاش یکم سخته .
رابطه ذهن و زمان
ما در زندگی یک رکن خیلی مهم داریم به اسم زمان . ما بیشتر در زندگی به دنبال قرض کردن زمان هستیم . یعنی یه کاری رو انجام نمیدیدم بعد به جاش فردا صبحش از خوابمون میزنیم و یک ساعت زودتر بیدار میشیم که اون کار رو انجام بدیم.در واقع ما زمانی رو تولید نمیکنیم و مدام در هرحال جابه جایی هستیم .
تولید زمان
وقتی که به زندگی آدمای موفق نگاه میکنیم ؛ میبینیم که یه حجم بزرگی از پروژه و کار داشتن و دارن پس اینا زمان رو چیکار میکنن ؟ از کجا وقت میارن ؟ در واقع این دوستان زمان تولید میکنند . اینجا باید یه اشاره ای کنم به اینکه : دیدید یه وقتایی که یه عالمه کار داریم زمان به سرعت برق میگذره و یه موقع هایی اصلا انگار تکون نمیخوره ؟ خب ما اول باید بدونیم که ساعت مچی یا دیواری که داریم یک قراردادی هست که نوشته شده .
ما میخوایم این ساعت قراردادی رو مدیریت کنیم در صورتی که زمان واقعی همون زمان مغز ماست و مدیریت زمان باید در خصوص زمان مغز ما باشه . زمان مغز ما یه رابطه مستقیم با شرایط روحی ، فکری و جسمی ما داره . دقت کردید زمانی که توی صف می ایستیم مثل یک دقیقه پشت چراغ قرمز چقدر طولانیه ! حالا وقتی که رفتیم سفر اصلا متوجه گذر زمان نمیشیم و به نظرمون خیلی زود گذشته .سر کلاس درسی که بهش علاقه ای نداریم تیک تیک ساعت اصلا جلو نمیره اما کلاس درسی که بهش علاقه داریم اصلا متوجه گذر زمان نمیشیم و پس الان خوب معنای زمان مغز رو فهمیدیم . مسئله اصلی ما مدیریت زمان قراردادی نیست اونو با تمرین میشه مدیریت کرد همونجوری که خیلیا این کار رو میکنن ؛ الان مسئله اصلی ما مدیریت زمان مغز ماست.
مدیریت زمان را از کجا شروع کنیم ؟
اول از همه ما باید بدونیم که زمان مغز ، زمان روح ، فکر و جسم ماست . پس مدیریت زمان مغز به معنای مدیریت تمام این سه جنبه است .یک بخش خیلی مهم در این زمینه ایجاد تعادل بین احساس و منطقه . ما خیلی وقتا افراد بهمون میگن منطقی باش یا احساسی برخورد نکن ! گری کریگ که متخصص مغز و استاد یادگیری سریع هست معتقده که ما ادمهای منطقی نیستیم ما ادمای بیولوژیکی هستیم و در هر موقعیت و زمان تلفیقی از هر دو این موارد هستیم .
ما همیشه در زندگیمون اهمال کاری میکنیم . اهمال کاری یعنی اینکه من کاری رو که باید انجام بدم تنها به دلیل اینکه هنوز فرصت برای انجام دادنش هست انجام نمیدم و موکول به زمانی دیگر میکنم .هدفمند یا از سر عادت کارمون رو به تاخیر میندازیم . هرکاری که قراره در زندگیتون انجام بدید رو از این سه مرحله بگذرونید . مرحله اول : آیا این کار قابلیت حذف کردن داره یا نه ؟ یکی از معانی مدیریت زمان اینکه چه چیزهایی را حذف کنیم ، قرار نیست همیشه در مدیریت زمان بگیم خب اینکارو باید انجام بدیم . همیشه باید یک لیست حذف شدنی ها در زندگی ما وجود داشته باشه .
از خودمون بپرسیم اینکار در جهت توانمندی های من هست یا نه ؟ اینکار در راستای اهداف و ارزش های من هست ؟ اینکار در مسیر برنامه ریزی روزانه من هست یا نه ؟ اولین گام پس شد اینکه ببینیم این کار قابل حذف شدن هست یا نه ؟ مرحله دوم : اگر جواب نه بود وارد این مرحله میشیم . آیا اینکار را من میتوانم واگذار کنم ؟ یکی از هنر های اصلی مدیریت زمان ، هنر واگذاری کردن است . بعضی افراد میگن خب هیچکس به خوبی من نمیتونه این کار رو بکنه مجبورم خودم انجامش بدم . سوال من از این افراد اینکه آیا این کار رو خودتم روز اول بدون هیچ شکست و اشتباهی انجام میدادی ؟ شما با جسارتی که به خرج میدید و کارهای قابل واگذاری رو واگذار میکنید برای خودتون در حال خرید زمان هستید .چرا ؟ چون شما زمانت آزاد میشه برای کارهای موثر تر و مهم تر .
اگر جواب آره بود همینجوری کاری رو بدون ایجاد شفافیت نمیسپارم دست کسی و خدافظ . اون فرد رو آگاه میکنم به کاری که باید انجام بده ، بهش آموزش میدم و از قبل تمام جوانب رو شفاف و مشخص میکنم . اگر جواب نه بود وارد مرحله سوم میشیم : آیا من این کار را میتوانم به صورت اتوماتیک انجام بدم ؟ یعنی یک کاری کنم که به صورت اتومات در بیاد؟ اینجاست که باید از قدرت های متفاوت مخصوص قدرت تکنولوژی استفاده کنم . همینجا ما باز هم در حال تولید زمان هستیم .مثلا پرداخت قبوض رو میتونیم به صورت اتومات دربیاریم که ماهانه از حساب ما کسر شود. اما اگر جواب هر سه مرحله قبل نه بود چطور ؟ اینجاست که باید وارد مرحله چهارم شویم .
هر زمانی که جواب هر سه مرحله قبل نه بود به سراغ مرحله چهارم میریم . مثل پایان نامه . پایان نامه رو نمیشه حذف کرد ؛ نمیشه به کسی سپرد و به صورت اتومات هم در نمیاد .اینجا باید دوباره به این فکر کنم که میشه کار رو به بخش های مختلف تقسیم کنم ؟ اگر اره هست میشنیم و بخش های مختلف رو مینویسیم . اگر جواب نه بود و نمیشد که اون کار رو تقسیم کرد تصمیم دیگه ای باید بگیریم . الان راجب به زمانی حرف میزنیم که میتونیم کارها رو تقسیم کنیم . حالا این بخش های متفاوت رو دوباره داخل قیف میندازیم .
شاید بشه اون بخش رو واگذاری کرد ، شاید بشه اون قسمت رو اتومات کرد . به این صورت یک کار واضح و شفاف برای ما به وجود میاد. اگه جواب “نه” بود برای تقسیم بندی ما رسیدیم به ته قیف و هیچ کار دیگه ای نمیتونیم انجام بدیم . اینجا باید از خودمون بپرسیم آیا من الان باید انجامش بدم ؟ آیا الان نیاز دارم که اینکار رو انجام بدم ؟ اگر جواب ما اره بود ، همونجا باید اقدام کنم . اگر جواب نه بود پس انجامش نمیدم و یک اهمال کاری هدفمند رو انتخاب میکنم .
قیف مدیریت زمان چیه ؟
زمانی که ما انجام دادن کاری رو به تعویق میندازیم مدام تو ذهمون در شرایط متفاوت این چراغ روشن میشه که ای وای پس کی فلان کارو کنم ؟ اخ اخ کی شروع کنم ؟! این روند نگرانی راجب استارت زدن کارها و انجام دادنشون یه بار اضافی سنگین و بزرگ هست که روی ذهن و مغز نشسته . ما زمانی میتونیم کارها رو با سرعت و خلاقیت بالا انجام بدیم که ذهن آرام و ساکتی داشته باشیم .
وقتی مدام نگران باشین ذهنمون زیر بار سنگینی این افکار خلاقیت و عملکرد خودش رو از دست میده و نمیتونیم بازدهی خوبی داشته باشیم . همین باعث میشه از کار کردن زود خسته بشیم ، فرار کنیم یا کارها رو در مواقع نامناسبی انجام بدیم . اما وقتی برای تمام کارهامون از این قیف مدیریت زمان استفاده کنیم میدونیم که قراره کی برم سراغ اون کار و انجامش بدم . وقتی خودمون و کارامونو در پروسه سوالات قرار میدیم ذهنمون مطمئن میشه که هیچی از قلم نیفتاده و همه چی کنترل شده ست پس از زیر فشار و بار احساسی میاد بیرون . دیگه ناراحتی تو مغزمون نیست و اون کار رو در خیابان ذهنمون یه کنار پارک کردیم که به وقتش بریم سراغش و روشنش کنیم .
مغز رو مثل يك خيابان تصور كنيم ، يك خيابان يك بانده يا تك لاين است چرا؟ چون ما در لحظه فقط يك كار ميتونيم انجام بديم نه چندتا در ادامه حسابي راجب چند كارگي صحبت خواهم كرد.فرض كنيد در خيابان ذهن شما يك كار ضروي هست كه بايد فورا انجام بشه، يك كار ناراحت كننده هم هست و همينطور يك نگراني از بابت پاسخگو نبودن استادت و يك حركت خوشحال كننده مثه ورزش رو هم داريد. اين كارها هركدوم يك ماشين جدا هستند . اگر اين ماشينا همينجوري وسط خيابون به حال خودشون رها شده باشن ماشيناي ديگه كه ميان چه اتفاقي ميفته ؟ حالا اگر اين كنار خيابون پارك شده باشن چه اتفاقي ميفته ؟
اگر اين ماشينا كف خيابون رها شده باشن هر ماشين جديدي كه وارد ميشه دستشو ميزاره رو بوق و كلي سر و صدا راه ميفته ؛ در همين حين يه ماشين ميخوايم اضافه كنيم به اسم ماشين خلاقيت !!! ميگيم من ميخوام خلاقيت داشته باشم . خب ماشين خلاقيت وارد ميشه و يهو ميخوره به ماشين نگرانيه ، بوووق بووووق اقا برو كنار ميخوام رد بشم برم من خلاقيتم !
ماشين نگراني ميگه نه تو نميتوني رد بشي اگه رد بشي ناحيه امن رو پس چيكار ميكني ؟ به هزار زحمت از ماشين نگراني رد ميشه و ميخوره به ماشين استرس . اين ماشين استرس هميشه هست اينجا و هيچوقت هم براش كاري نكرديم .نميزاره رد بشه و چون يه كاميون بزرگ شده اجازه رد شدن به خلاقيت نميده . اين وسط ماشين ناراحتي فضا براي تخليه نداره پس يه دفعه دنده عقب ميگيره و ميزنه به ماشيناي ديگه .
تو اين خيابون ميشه كار كرد ؟ ميشه خلاقيت داشت ؟ ما حتي با تصور اين وضعيت عصبي شديم . بهترين كار چيه ؟ خوب نيست اگر دست نگه داريم و ماشين جديدي رو اضافه نكنيم و به وضعيت اين خيابون رسيدگي كنيم ؟ يكي يكي ماشينارو برداريم و بزاريم كنار . خيلي از اين ماشينا سالهاست كه اينجا رها شدن و به اشتباه پذيرفتيم كه جاشون اينجاست . یکی از این ماشینا ، ماشین ناراحتی از یه نفره که سالهاست نگهش داشتیم همینجا و تکونش ندادیم.
ذهن انسان و مدیریت زمان و ذهن دقیقا ارتباط مستقیم با جریان بیشتر ذهن داره . یعنی هرچقدر که این خیابون ذهن بیشتر ماشینا در حرکت باشن ما مدیریت بهتری خواهیم داشت .اینجوری هم خلاقیت بالاتره و هم سطح حال خوب بالاتره . پس برای جریان پیدا کردن افکار در ذهنمون لازمه که بهشون رسیدگی کنیم . ناراحتیا رو ترمیم کنیم ، کارهای اضافی رو حرف کنیم ، تا جایی که میتونیم واسپاری کنیم و …
تمرین
همینجا وایسید . دقیقا الان وقتشه که به مدت ۱۵ دقیقه حتی کمتر یا بیشتر با خودتون خلوت کنید . ببینید خیابون ذهن شما تو چه حالیه؟ به ماشینایی که سالها موندن نگاه کنید و ریشه رو درمان کنید . اروم اروم اونارو پارک کنید و راه رو برای جریان داشتن باز کنید.
تعادل بین منطق و احساس
برمیگردیم به همون مثالی که مجبور بودیم بین جلسه مهم کاری و پدر یکی رو انتخاب کنیم . اگر احساسی تصمیم بگیریم که میریم پیش پدر و خب جلسه مهم رو از دست میدیم . قسمت منطقی اینجا میگه جلسه رو که نمیتونی حذفش کنی ، ممکنه بشه واگذارش کرد ؟ اینجا وقتی قضیه رومیندازی تو قیف سوالات مدام ذهن داره میگرده برلی پیدا کردن بهترین جواب دنبال یه راهکاره. اینجاست که وقتی افکار جریان داره به شما اجازه تکون خوردن میده اجازه میده فکر کنید و در نهایت به تصمیمی برسید . اینجاست که تعادل پیدا میکنیم و حالمون خوب میشه .
در این قسمت از مقاله مدیریت زمان سایت www.abbasiali.com میتونید بخشی از کارگاه مدیریت زمان علی عباسی رو مشاهده کنید.
قیف تمرکز
ما به این روند سوالات و قیف میگیم « قیف تمرکز » وقتی ما بتونیم تمرکز داشته باشیم رو تصمیماتمون حالمون خوب میشه .
الان وقتشه كه امتحان كنيم . يك پروژه رو در نظر بگيريد و يك قيف رو روي كاغذ بكشيد بالاي قيف پروژه رو بنويسيد با تمام احساساتي كه درگيرش ميشيد. به طور مثال من قراره يك مدرك رو بگيرم كه باعث پيشرفت شغليم خواهد شد يعني نتيجه باارزش و بزرگي برام خواهد داشت .ميريم سراغ مرحله اول : آيا اين غول بزرگ را ميتوانم حذف كنم ؟ نه نميشه بايد انجامش بدم چون ثبت نام كردم و سه ماه ديگه امتحانش رو دارم .آيا قابل واگذاري هست ؟ خير ، خودم بايد درس بخونم و امتحانش رو بدم چون مدرك مال منه .آيا قابليت اتوماتيك شدن داره؟ خير ، بايد براي تمام قسمت هاش انرژي و وقت گذاشت .
اينجا رسيديم به سه تا «نه» وارد مرحله چهارم شديم . آيا من ميتونم اين پروژه رو به بخش هاي كوچك تر تقسيم كنم ؟ ميتونم تقسيمش كنم ؟ خب بله ، براي درس خوندن و امتحان دادن ميتونم كتاب ها يا موضوعات رو تقسيم كنم و به بخش هاي كوچكتري تبديلشون كنم . خب پس من بايد ١٠ تا كار انجام بدم تا پروژه م با موفقيت به إتمام برسه . اين ١٠ تا اقدام رو مينويسم و بعد دونه دونه هر كدوم از اين اقدام ها رو ميندازم داخل اين قيف و از بالا شروع ميكنم دوباره به سوال پرسيدن . آيا ميتونم حذف كنم ؟ ممكنه يكي از اين كتابا رو كه موضوع تكراري داره رو حذف كنم .
آيا ميتونم واگذار كنم ؟ بله ، اين قسمت رو ميتونم از دوستم بخوام برام توضيح بده برام يه كلاس بزاره كه هم وقت كمتري صرف كرده باشم هم ياد گرفته باشم. آيا قابليت اتوماتيك شدن داره؟ آيا همون اقدام دوباره كوچك ميشه؟ اينجوري خيلي راحت اولين كار هر پروژه مشخص ميشه و ديگه سردرگم نخواهيم بود و بالاخره استارت پروژه رو زديم. وقتي كه همه اقدام ها از قيف رد شد و كارمون با قيف تمركز تموم شد . ميايم يه جدول ميكشيم .
يك سمت جدول كارهايي كه بايد الان انجام بدم . يك طرف ديگه كارهايي كه بايد بعدا انجام بدم . مشخص ميكنيم كه اين مبحث رو بايد امروز بخونم و بقيه مباحث رو روزهاي ديگه . خب پس ذهنمون الان فهميده كه بايد اينكار رو امروز انجام بده نه همه ي اين اقدام ها رو ! اينجوري با مديريت زمان و ذهن ميتونيم كم كم كارها رو پيش ببريم. اينجوري ذهنمون ميفهمه كه تو خيلي كار بزرگي نداري اين يك اقدامه كوچيكه پس انجامش ميدم و همين كار اجازه ميده كه ديگه به بقيه چيزا فكر نكني . بار كتاب خوندن و مدرك گرفتن رو از روي ذهن برميداريم و ميزاريم كه ازادانه عمل كنه .
هدف مديريت زمان
هدف اصلي مديريت زمان همينه . كوچك كردن كارها به سايز واقعيشون . ما سايه يه مورچه رو جوري رو ديوار ميبينيم كه انگار خيلي بزرگه ولي در اصل سايز واقعي اين كار اندازه يه مورچه ست. با مديريت زمان ميتونيم سايز واقعي كارها رو نه تنها پيدا كنيم بلكه انجامش هم بديم . اين جمله از فيلسوف بزرگ مناسب همين حاله : ميزان رنج و الم ما انسانها در ذهنمون خيلي بيشتر از واقعيته .
براي اينكه من بتونم مديريت ذهنم رو داشته باشم لازمه كه واقعيت رو بيارم تو ذهنم نه اون سايه أي كه از چيزها و كارها ميبينم . وقتي اين مراحل رو بري و بادكنك بزرگ تو ذهنت رو كم باد كني ميبيني اندازه يه گردو باد داشته . به اين ترتيب ميشه به تمام كارهاي مهم زندگي كرد ميشه خلاقيت داشت ، كار كرد ، تفريح كرد بدون اينكه نگران انجام نشدن كارها باشيم .
اهمال كاري يا همون تنبلي خودمون
اهمال كاري يك رفتار خودتخريبانه ست . شما تو وجود خودتون يه خونه أي رو با زحمت و صبوري ساختيد و بعد با رفتارهاي نامناسب شروع ميكنيد به خراب كردن اون خونه ، يكي از اين رفتارها اهمال كاري هست . يه نكته كوچيك اما عملياتي بهتون ميگم. مثلا شما قراره ٣ ماه ديگه پروژه أي رو تموم كرده باشيد . حالا بياين اين سه ماه ديگه كه قراره هفته اخرش پروژه رو تحويل بديد تصور كنيد ، تمام مدت اهمال كاري كرديد و الان رسيديد به هفته اخر .
زير فشار اين كار سنگين داريد له ميشيد احتمالا ، ممكنه بيمار بشيد ، ممكنه چندتا مهموني تو اون هفته براتون پيش بياد ، شايد مجبور شيد بيشتر سركار بمونيد و هيچ زماني براي كار كردن روي پروژتون نداريد. خب اون نكته مهم اينكه بياين اون هفته اخر رو تو چندتا تاريخ براي خودتون مشخص كنيد . مثلا هر دو هفته روز اخر رو فكر كنيد روز تحويل پروژه ست . بايد چه كارهايي تا اون روز انجام ميداديد؟ آيا انجام شده ؟ چقدر عقب هستيد؟
اينجوري مشخص ميكنيد كه اخر هر هفته بايد چه ميزان كار كرده باشيد.اينجوري فشار هفته آخر تحويل رو پخش كرديد روي تمام مدت زماني كه داريد . وقتي زمان انتهايي سه ماه رو تبديل كرديد به زمان هاي انتهايي يك هفته يك هفته ، هم فشار روحي تون كم ميشه هم به بقيه كارهاتون ميرسيد و هم اجازه واسپاري و خلاقيت به خودتون داديد و مهمتر از همه پروژه درست و به موقع به إتمام ميرسه . ديگه اينجا به اين نگاه نميكنيم كه سه ماه ديگه بايد چيكار كنيم به اين نگاه ميكنيم كه آخر هفته بايد چه كاري انجام بديم.
پس : شكستن يك هدف بزرگ ميتونه كمك كنه به اهمال كاري غلبه كنيم .
تو زندگي همه ما يه سري كارها و برنامه ها وجود داره كه بايد بهشون رسيدگي كنيم و حتما انجامشون بديم حالا بين همين كارها هست كه يه دفعه يه اتفاق يا كار جديد به وجود مياد كه مجبور ميشيم اون رو هم انجام بديم ، حالا چيكار كنيم ؟
يه چيزي كه خيلي در اين روزهاي ماها خيلي مهمه و خيلي هم كاربرديه هم در زندگي و هم در مبحث مديريت زمان و ذهن بالا نگه داشتن سطح انرژي مغز هست . انرژي مغز وقتي سطح انرژيش بالا هست كه جريان داشته باشه . اين دو تكنيك ميتونه خيلي به بالا موندن انرژي مغز كمك كنه . تكنيك يك : نداشتن وقفه بين انجام دادن كار است . يعني اينكه من هر كاري كه دارم انجام ميدم از هرگونه رويدادي كه باعث إيجاد وقفه بين كارم بشه جلوگيري كنم .
چون وقفه در حين انجام يك كار باعث ميشه انرژي مغز به شدت كاهش داشته باشه به حدي كه حداقل زماني كه مغز براي برگشتن به اون كار لازم داره ٢٠ دقيقه ست ! اين زمان رو لازم داره تا به انرژي قبل برگرده . اين خودش كلي از وقت مارو ميگيره فكر كنيد بين انجام كار يك ساعته ما ٣ وقفه داشته باشيم . يعني ٦٠ دقيقه وقت ميخوايم تا برگرديم سر همون انرژي اوليه و دوبرابر طول ميكشه تا كارمون رو انجام بديم . پس وقفه نداريم.
تكنيك دو : انسان يك موجود تك فرايندي هست .اين يك باوره اشتباهه كه خانمها ميتونن همزمان چندكار رو انجام بدن و آقايون فقط يك كار رو ميتونن انجام بدن !خانمها ميتونن با سرعت بالايي سوييچ كنن رو كار بعدي نميتونن همزمان كار كنن بلكه فقط سرعت سوييچ كردنشون بالاست . مثلا من دارم رانندگي ميكنم و تلفن هم ميزنم . اينجا من اينكار رو ميتونم انجام بدم چون مغز من روي رانندگي به صورت اتوماتيك درومده و پردازشي در مغزم اتفاق نميفته . ولي وقتي دارم ايميلها رو چك ميكنم و به بچه م غذا ميدم فقط دارم سوييچ ميكنم به معني همزمان انجام دادن كارها نيست.
اين سوييچ كردن داره انرژي مغز رو مدام پايين و پايين تر مياره . اينكار جز كارهايي هست كه به شدت انرژي مغز رو پايين مياره . چون داره هي پردازش ايميلها رو خاموش ميكنه غذا دادن رو روشن ميكنه بعد اونو خاموش ميكنه اون يكي رو روشن ميكنه . بهترين كار اينكه متمركز روي يك كار به إتمام برسونيمش و بعد بريم سراغ كار بعدي . بنابراين چندكارگي درست نيست و انرژي رو مياره پايين. لازمه بدونيم كه ما در آن واحد چندتا كار رو انجام نميديم بلكه در آن واحد چندكار رو خراب ميكنيم.
در اين مقاله از سايت www.abbasiali.com راجب قيف تمركز ، مديريت زمان و ذهن ، اهمال كاري و چندكارگي رو گفتيم اميدوارم براتون مفيد بوده باشه.
درباره مدیریت
من علی عباسی، یکی از مهمترین اهدافم اینکه استعداد و مسیر منحصر به فرد نوجوانان را با استفاده از علم نوین کشف کنم و تا جای ممکن اجازه ندهم نوجوانان بدون آگاهی و آموزشهای اصولی زندگیشان را با آزمون خطا تجربه کنند. اگر افتخار داشته باشم که با شما همکاری کنم قرار است هر روز شجاعانه به سمت خواستههامون قدم برداریم و کنار هم هوشمندانه درس بخوانیم و زندگی کنیم .
نوشته های بیشتر از مدیریت1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
امکان ارسال نظر وجود ندارد.
خیلی عالی بود..من در زمینه انجام کارها و تمرکز نیاز دارم اطلاعات داسته باشم چون شدیدن اهنال کار هستم و رویا پرداز